رستانرستان، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 28 روز سن داره

رز ووشه

آزمایش قند

چند روز قبل رفته بودم آزمایشگاه برای آزمایش غربالگری دوم هفته ٢٦ . دکتر گفته بود که چون آزمایش مهمی نیست می تونی هر آزمایشگاهی بری. ما هم رفتیم آزمایشگاه نصرت سر چهارراه خودمون.  دیروز صبح شنبه رفتیم جواب رو گرفتیم . مثل اینکه قندم رفته باشه بالا: fasting blood suger         102 GCT                         H 167  كه منظورش از H  بايد High  باشه نمي دونم چرا قندم رفته بالا چون من كه اصلا چيزاي شيرين نمي خورم توي چاي شيرين هم يك قاشق كوچك شكر بيشتر نمي ريزم چون ...
30 مرداد 1390

گوگل

امروز یکشنبه ٢٣ مرداد ٢٦ هفته تو کامل شد. امروز وبلاگت رو توی گوگل ثبت کردم. امیدوارم درست دربیاد و واقعا بشه از موتور جستجوگر گوگل وبلاگت رو پیدا کرد . الان دو روزه پشت سر هم میام اداره اون هفته اصلا نیومده بودم آقای ص رییس مون  حسابی هوای من رو داره اون دفعه هم دوباره بهم تاکید کرد که به معاونش رییس کارگزینی و واحد حضور و غیاب دستور داده که ورود و خروج من رو با دستور مستقیم ایشون اصلاح کنن و به من گفت که بهشون گفته من توی خونه هم که باشم از خیلی ها که تمام وقت اینجا هستن خیلی بهتر کارم رو انجام می دم .البته بیراه هم نگفته چون به من لب تاب داده و اگه کاری باشه تو خونه انجام می دم. الان ساعت ١٠:٤٠ صبحه و من دارم یواشکی چای با ن...
23 مرداد 1390

اسم و حركت

هميشه از اينكه تكون نمي خوردي نگران بودم و دلم شور مي زد اين دفعه كه رفتم دكتر 24 هفته و 2 روز بودم به دكتر گفتم از تكون نخوردنت ناراحت مي شم گفت بعداز ناهار يا شام يه ليوان آب كمپوت بخورم و به پهلو دراز بكشم حتما حركت تو رو احساس مي كنم فرداي اون روز چهارشنبه شب بود (12 مرداد) بعد از شام عادل برام يه ليوان آب كمپوت گيلاس آورد بعداز خوردن تكوناي تو رو براي اولين بار با اطمينان احساس كردم البته از اون به بعد تا همين حالا بدون نياز به انجام برنامه كمپوت خوري حسابي داري ورجه وورجه مي كني و ضربه هات رو كاملا احساس مي كنم ....... عادل بهت ميگه بابايي از الان داري ماماني رو اذيت مي كني ... بياي حالتو ميگيرم ها... ... ... ليست هاي عريض و طو...
18 مرداد 1390

دكتر جديد

روز 11 مرداد بود كه رفتيم بيمارستان صارم پيش دكتر جديد. اولش شناسنامه هامون رو ديدن و پرونده تشكيل دادن بعدش رفتم مطب كه دكتر و دستيارش آزمايشات رو هم نگاه كردن و پرونده كامل شد دكتر اومد صداي قلبت رو گوش كرد و همينطور براي ورم پام گفت مي توني جوراب طبي واريس بپوشي بعد برام آزمايش ديابت نوشت كه هنوز انجام ندادم البته خودش گفت 10 روز ديگه انجام بده و احتمالا پس فردا پنج شنبه مي رم آزمايشگاه. جوراب هم عادل برام خريده كه بعضي وقتا پام مي كنه ولي نه زياد چون هوا خيلي گرمه و ناراحتم مي كنه. گفت اگه از اضافه وزنت نگراني مي توني بري مشاوره تغذيه پيش خانم يحيوي كه ديروز رفتم و كلي باهام صحبت كرد و دستورات غذايي جديد داد شامل خوردن 12 مغز آجيل خام ...
18 مرداد 1390

آدیداس

شنبه شب ١ مرداد عادل که اومد خونه دیدم یه ساک خرید آدیداس دستشه . می دونستم آدیداس فروش فوق العاده زده با ٢٥ %  تخفیف و فکر کردم برای خودش کتونی خریده ولی دیدم نه یه دست گرم کن  یعنی شلوار و بلوز جلو باز زیپی آبی کم رنگ با سه خط نقره ای روشن برای تو خریده قیمتش ٦٨٠٠٠ تومن بوده که با تخفیف شده ٥١٠٠٠ تومن  و روش هم زده ٢٤ ماه حالا نمی دونم تو توی چه سنی می تونی بپوشی و اینطوری شد که بابایی اولین لباست رو خرید البته یه کم سایزش بزرگه ولی خوب اولین لباسی هست که برات خریدیم و هنوز دیگه چیزی نخریدیم و وسایلت رو آماده نکردیم ولی عجله نکن همه چیز برات می گیریم . روز ٢١ تیر ماه هم همکارم خانم خ که رفته بود مکه برات یه ...
5 مرداد 1390

بیمارستان صارم

چهارشنبه ٢٩ تیر عصر رفتم دکتر. سونو دوم رو بهش نشون دادم گفت خوبه بعدش صدای قلبت رو گوش دادیم یه کم خیالم راحت شد بهش گفتم که حرکت نمی کنی گفت تا ٢ هفته دیگه هم اشکالی نداره که حرکت نکنی. در مورد درد دستم گفت بهترین کاری که می کنی همینه که مچ بند بستی و نظر دیگش هم این بود که وزنت خیلی بالا رفته و باید میزان مصرف برنج رو کم و مصرف سبزیجات و لبنیات رو زیاد کنی. راستش بیشتر کارها و معاینه ها رو دستیارش خانم یزدان که ماما هست انجام می ده و من احساس می کنم که خودش وقت کافی نمی ذاره و در ضمن من رو به کلاسی هم معرفی نکرده و همینطور هم با بیمارستان آتیه طرف قرارداده. الان از هرکی می پرسم دکترش با بیمارستان آتیه قرارداد داره و این منو نگران م...
5 مرداد 1390

محمودآباد

امروز سه شنبه 28 تيرماه بعد از چند روز اومدم اداره.  پنجشنبه پيش ساعت 11 شب سعيد اومد دنبالمون و اصرار كرد كه باهاشون بريم شمال. راستش من يه كم نگران بودم و زياد حوصله نداشتم و فكر مي كردم شمال رفتنمون منتفي شده  اگه برنامه رفتن داشتيم مي تونستم با رفاه اداره هماهنگ كنم چون براي چند تا از شهرهاي شمالي هتل و ويلا با تخفيف در نظر گرفته بودن ولي خوب هماهنگ نكرده بودم به هر حال اون شب ساعت 1:30 شب راه افتاديم با سعيد اينا و يكي از دوستاشون به نام عاطفه و حميد و پسرشون متين با دو تا ماشين رفتيم از جاده هراز به سمت شمال و رفتيم توي محمود آباد يه ويلا گرفتيم از صبح جمعه اونجا بوديم تا بعد از ظهر يكشنبه ساعت 2 كه...
28 تير 1390

هفته بیستم

امروز یکشنبه ١٢ تیرماه رفتم توی هفته بیستم و تو ٥- ماهه شدی. این روزا یک خط در میون میام اداره مشکل عمده هم ورم و درد دست و پا و درد کمر و بخصوص مچ دست چپم هستش.  بطور کلی عادات غذایی من زیاد تغییر نکرده مثلا از روز اول خیلی شیرینی و بستنی دوست نداشتم ولی الان بعضی روزا عصرها یه کم بستنی سنتی می خورم. خوردن ابلیمو با گوجه و خیار همراه غذا که اوایل هر روز ناهار شام می خوردم و ماست دوست نداشتم حالا بیشتر رفته سمت ماست و خیار و کلا غذای ترش هم حالا یه کم کمتر میخورم. اداره که باشم اکثرا ناهار رو از رستوران شهریار که تو خیابان باب همایون هست سفارش می دم بیشتر خورشت قیمه یا قورمه و بعضی وقتا جوجه کباب یا بختیار...
19 تير 1390

پسرعزيزم

دیشب دوشنبه شب ٦ تیر ساعت ٨:٤٠ رفتم داخل مطب برای سونو دکتر حدود بیست دقیقه کاملا دقیق معاینم کرد و همه جای تو رو از ریه و قلب و ستون فقرات گرفته تا انگشتای دست و پاهات رو نشونم داد باهاش صحبت کردم گفت مطمئن باشم که همه چیزت نرماله و مشکلی نداری طپش قلبت رو که دیدم به دکتر گفتم اون که تکون می خوره چیه و اونم تایید کرد و گفت قلبشه و من گفتم آره همین رو می خواستم ببینم برام تصویر رو بزرگنمایی کرد و خوب دیدم و خیالم راحت شد آخه بهت که گفته بودم چند روزی بود که نگران وضعیت تو بودم و دوست داشتم زودتر تکون می خوردی ولی به نظر دکتر هم هنوز زوده که تکون بخوری و گفت شاید چند روز آینده فقط به صورت یه ضربان احساسش کنی البته فکر می کنم پریشب (شنبه شب) ی...
7 تير 1390
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به رز ووشه می باشد