رستانرستان، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 3 روز سن داره

رز ووشه

اسکن

1390/2/6 14:38
نویسنده : لیلی
224 بازدید
اشتراک گذاری

دیروز رفتم پیش دکترم . دوباره سونو کرد گفت همه چیز خوبه.

این دو دفعه ای که رفتم دکتر خودش توی مطب سونو کرد و اومد نگاه کرد ولی پرینتی از سونو بهم نداد یعنی برنامه اصلا همینطوری هست. ولی برای ١٤ اردیبهشت برام یه سونو داپلر سه بعدی یا چهاربعدی رنگی داده که روبروی پارک ملته به اسم دکتر محسن معینی و قرار شده بعد از سونو با جوابش برم آزمایشگاه توی پاسدارانه و یه سری آزمایشات مخصوص انجام بدم.

امروز می خوام اگه بشه سونو و جواب آزمایش قبلی تو رو اسکن کنم و بذارمش توی وبلاگت بمونه. البته قصد دارم خودشون رو هم برات نگه دارم برای محکم کاری.

مامان هم عکس شاگرد ممتازی من رو هم که از کلاس اول تا ٥ دبستان توی روزنامه داده بودن چاپ شده بود برام نگه داشته. الان متاسفانه نمی دونم کجاست خداکنه زودتر پیداش کنم. اگه خونمونو عوض کردیم توی اسباب کشی سعی می کنم همه جا رو خوب بگردم.

راستی نمی دونم از نثر من خوشت میاد یا نه چون اکثر وبلاگ را که می خونم خیلی قربون صدقه ای و به زبان کودکان نوشتن و من نمی دونم اگه می خوان بچه ها شون بعدها این مطالب بخونن انتظار دارن که توی چندسالگی بچه ها باشه. شاید من چون خودم خیلی زود شروع کردم به متن بزرگونه خوندن انتظار دارم که تو هم اینطوری خوشت بیاد. نمی دونم ...

من به خاطر اینکه بهزاد و جمیله چند سال ازم بزرگتر بودن و کتاب خون کتابای زیادی در اختیار داشتم و همیشه کتابایی رو که اونا می خوندن من هم می خوندم دقیقا می تونم بهت بگم یادم می یاد که که همون دوم سوم دبستان مجله اطلاعات هفتگی و کتابهایی مثل کتابهای ژول ورن رو می خوندم و یه سری رمان ها رو یادم می یاد مثل سکه سازان آندره ژید که تابستان بعد از کلاس اول راهنایی داشتم می خوندم با ولع زیاد. یادم می یاد بهزاد بهم می گفت  چه طوری این کتاب رو می فهمی من هنوز سختمه که بخونمش.  بهم می گفت کرم کتاب بسه چون وسط ناهار خوردن هم داشتم می خوندم و قبل از خواب بعدازظهر و شب هم همینطور و حتی زیر کتابای درسی قایم می کردم تا مامن دعوام نکنه که چرا درس نمی خونم...

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به رز ووشه می باشد