رستانرستان، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 22 روز سن داره

رز ووشه

مامان لیلی جونم

1394/7/20 15:55
نویسنده : لیلی
395 بازدید
اشتراک گذاری

آره پسر چشم قشنگ نازم حالا مدتی که (از 2/5 سالگی به بعد) وابستگی بیشتری به من نشون میده و تا حدودی ناراحتی من از عدم ارتباط خوب با تو از بین رفته . حالا اکثرا منو مامان لیلی یا مامان لیلی جون خطاب میکنی و خودتو بهم می چسبونی روزا که از اداره میرسم خونه مامانی اینا خودت رو میندازی بغلم و خیلی وقتا میای و ابرازمحبت میکنی و دقیقا میگی که من دوست دارم و خیلی شیرین . شیرین تر میشی....

از هفته پیش ترم یک ماهه کلاس نیکوفکر افتاده دوشنبه ها ساعت 17/30 و هزینه اش از 64 تومن شده 80 تومن که من هفته پیش بنا به درخواست آقای حسینی پرداخت کردم .امروزم می خوام از اداره که رفتم خونه سریع لباس عوض کنم و وسایل کلاست رو بردارم و بیام دنبالت که بریم کلاس . از تابستون 93 تا حالا یعنی پاییز 94 داری به کلاس نیکوفکر میری و حالا نزدیک یکساله که خودم میبرمت .یعنی برگزاری کلاس در عصر باعث شده که خودم بتونم ببرمت . البته الانم برای حاضر شدن و بیرون اومدن برای رفتن به هرجایی هنوز خیلی بازی درمیاری و لباس نمیپوشی و باید خیلی تلاش کنیم تا حاضرت کنیم ولی معمولا بیرون که میای راحت تر برخورد میکنی ...

خوندن شعر abcd  رو تقریبا تا حرف پی و یا حتی تا آخرش یه جورایی می تونی بخونی بعضی وقتا درستر و بعضی وقتا با تغییر بعضی حروف می خونی .... خیلی به زبان و هر نوع بازی یا فیلم و ... مربوطه علاقه نشون می دی ... می خوام برات سی دی های آموزشی بخرم .. این روزا می خواستم ببرمت حشنواره هفته کودک سالن حجاب ... ببینم فردا می تونم با عادل ببریمت یا نه ... اگه اونجا سی دی نداشتن میم شهر کتاب برات می خرم....

مشکل عمده ما با تو اینه که شبا خیلی دیر می خوابی حدود 2 تا 3 بعد از نیمه شب که من به هر کی مثلا همکارام میگن باور نمی کنن یعنی همه میگن بچ های ما زود می خوابن ولی تو خیلی اعجوبه ای ... البته نظرشون اینه که شاید کم خونی داری منم دفترچه بیمه سلامتت رو بردم دکتر اداره هم برای من و هم برای تو چکآپ نوشت و رفتیم آزمایشگاه فروردین خ امام خمینی تقاطع کارون آزمایش دادیم(1/7/94).تو رو صبح تو خواب گذاشتیم صندلی عقب خوابدی تا آزمایشگاه اونجا عادل بیدارت کرد رفتیم من نمونه گیری کردم و تو رو بردیم طبقه بالا آزمایشگاه که مخصوص کودکان طراحی شده بود ... یه جورایی اصلا انگار نه انگارت بود که آقاهه بازوت رو با کش بست و ازت 2 تا لوله خون گرفت یعنی نگاه میکردی درحالیکه تو بغل عادل بودی ولی اصلا یه تکون کوچولو هم نخوردی ... خلاصه بعدش بهت یه پک خوراکی شامل کلوچه و شیر داد که اونا رو عادل خورد و تو خواستی که چایی قهوه ای (به قول تو البته نسکافه بود اصلش)که تو سالن پایین دیده بودی بخوری و آب پرتقال که عادل برات خریده بود  و جایزه دیگت یه بسته استیکر کوچک کیتی بود که تو گفتی این دخترونه هستش و نمیخوای و اون آقا هم گفت فقط یه بسته قلبی داریم اینجا به غیر از این که سریع قبول کردی ... دست گذاشته بود رو یکی از علایقت که شکلای قلبی شکل هست .

نمونه جیش و لکی(پی پی) جنابعالی رو هم در دو روز جداگانه که شب های قبلش گرفته بودیم و تو یخچال گذاشتیم بردم آزمایگاه از اینکه جیش می کردی توی ظرف نمونه گیری خیلی افتخار میکردی و میگفتی جیش و لکی رو می خوایم ببریم آمزایش (آزمایش) و خیلی خوشت اومده بود . البته طبق معمول چند روز بعد از خونگیری تو آزمایشگاه تو خونه برای اون آقای آزمایشگاه خط و نشون می کشیدی که من آقای دکتر رو میزنم داغون میکنم از من خونگرفت و بهم سوزن زده و ...

پریروز رفتم جواب ازمایشت رو گرفتم  هموگلوبین 11.9 (پایین تر از نرمال) هماتوکریت 34.5(پایین تر از نرمال) و mcv  رو هم 76 و پایین تر از نرمال نشون می ده و عادل هم زنگ زده برای پنجشنبه ساعت 12 از دکتر انوری بیمارستان صارم برات وقت گرفته که ببریمت ... امیدورام  که چیز مهمی نباشه البته من خودم از اینترنت تمام جزییات نتیجه آزمایش تو و خودم رو دراوردم و الانم میدونم که تو تا حدی کم خونی و فقر آهن احتمالی داری ... ناگفته نمونه که بجای شب تو صبحا حدودا تا 12 خوابی که اصلا برای شرایط ما خوب نیست .

من مدتی که صبح ها 9 تا 10 میرسم سرکار و هر روز مرخصی ساعتی رد میکنم که به خاطر اینکه تو قضیه مامان زیاد مرخصی رفتم دیگه کل مرخصی هام برای امسال تموم شده و برای شهریور ماه ( که مهرماه حضور و غیابش کنترل میشه 24 ساعت کسر کار خوردم) هیچ راهی هم ندارم مگه اینکه مدیرکل (آقای میثاقیان) قبول کنه که بهم ماموریت ساعتی بده که الان یه هفته است می خوام برم باهاش صحبت کنم ولی زورم میاد ...

عادل هم این روزا سخت به دنبال یه جای مناسب برای رستوران هستش که با پافشاری من قراره حتما جایی ابشه که بتونه برند خودش رو البته با اسم زیبای تو راه اندازی کنه ... (کاش الان می دونستم چند سال دیگه که داری اینا رو می خونی آیا ما موفق شدیم و آیا همچین رستورانی توی تهران هست یا معروف شده ...) 

عادل ماشین پرشیای خودش رو با وجود کم شدن قیمت خودرو توی این روزا بخاطر احتمال برداشتن تحریم ها بعد از توافق هستهای و کمپین مردمی نخریدن خودرو به خاطر کیفیت پایین و قیمت بالای خودروهای داخلی با ضرر فروخت 17 میلیون و وام 40 تومنی هم که امروز زنگ زد گفت 5 آبان حاضره و میریزیم به حسابتون ... آپارتمان جیحون خودمون رو هم که هفته پیش یه میلیون دادیم کاغذ دیواری کردیم و هر هفته هم داریم آهی میکنیم روزنامه برای فروش هم مال ما هم مال خاله اینا ... بدبختی اوانم قیمتشون اومده پایین یعنی تو سال 93 فکر کنم تا مرز متری 3 میلیون هم رفته بودن ولی الان میگن 2/400 آخرشه .... خلاصه قراره همه رو بذاریم سرمایه برای کار رستوران تو ... 

واقعا باید ببینیم چی پیش میاد منم دوست دارم هرچه زودت مکان مناسب پیدا بشه و عادل هم از این رکود در بیاد ... یعنی چی میشه ... همین الانم عادل رفته یه مورد توی میدون فردوسی رو صحبت کنه 

ای وای ساعت 4 شد و من باید سریع برم خونه به خاطر کلاست ... 

پسندها (1)

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به رز ووشه می باشد