رستانرستان، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 3 روز سن داره

رز ووشه

اثبات دوم

1390/2/5 11:52
نویسنده : لیلی
237 بازدید
اشتراک گذاری

(۱/۱/۹۰)

امروز صبح من و عادل نفری ۵۰۰۰ تومن از بابا عیدی گرفتیم بعدش رفتیم دنبال جمیله. اونم با مظفر با ما اومدند بریم آزمایشگاه. اول فکر می کردیم شاید جایی باز نباشه. بچه ها می گفتند شاید مجبور بشیم بریم درمانگاه. من گفتم بریم بیمارستان شفا راستش من اصلا دوست نداشتم به بیمارستان یا درمانگاه دولتی برم احساس بدی بهم دست می داد. همیشه دوست داشتم یه جای ترو تمیز و شیکی برم از اولش تا آخر.

خلاصه رفتیم. شفا باز بود. آزمایش خون دادم ۱۰ هزار تومن هزینه اش بود همون عیدی بابا رو دادم که توی کیفم دم دست بود.

بعد از ظهر جمیله رفته بود و جواب آزمایش رو گرفته بود. فرداش ما هم دیدیمش نتیجه ۲۰۰< خوب اگر ۳۰< هم بود جوابش مثبت بود.

بعدا (روز ۱۰ فروردین) که سالگرد ازدواج جمیله اینا بود رفتیم یک فروشگاهی توی لاهیجان که وسایلش شیکتر به نظر می اومدند و یه گلدان چینی سرامیک سفید با طرح های مسی و      قهوه ای با یه دست گل طرح گلهای خشک به رنگ قهوهای و مسی براق خریدیم برای جمیله اینا به عنوان مژدگانی. یه گلدون بلند سفید باریک هم برای بامبوی مامان اینا.

نمی دونم حالا هم هستن یا تو هم دیدیشون یا نه.

روز سوم فروردین هم مامان زنگ زد به مامان عادل بهش خبر داد. انگار باورش نمی شد. من که گوشی رو گرفتم دیدم نفسش تنگ شده و نمی تونه خوب صحبت کنه. از خوشحالی حالش بد شده بود. صدای دست زدن و داد و هوار بچه ها هم از پشت گوشی می اومد.

مامان و بابا اما.  با اطمینان به وجود تو انگار آرامشی خاص بهشون دست داده بود شوخی و خوشحالی می کردن ولی خوب آرامش خاطر قالب بود.

راستی اولین اسمت جرقه بود. بابا اسمتو گذاشته بود از توی یه سریال کره ای(باران دروغ) که اخیرا از فارسی۱ پخش می شد اقتباس کرده بود. خوب اون موقع ها فارسی۱ مد بود و سرگرمی بابا اینا هم تماشای تلویزیون. 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به رز ووشه می باشد