رستانرستان، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 3 روز سن داره

رز ووشه

اولین بار

1390/2/5 11:48
نویسنده : لیلی
245 بازدید
اشتراک گذاری

اولین بار که دیدمت. البته خودتو که نه نشانه ای از وجود داشتنت .روز شنبه بود (۲۸/۱۲/۸۹).

روز قبلش با جمیله و بچه ها از تهران اومده بودیم شمال.جمیله و بچه ها سه شنبه هفته قبل اومده بودند تهران.اومده بود اون واحد آپارتمانی رو که خریده بودیم توی بنگاه امضاء کنه. مال اون طبقه ۳ بود و مال من طبقه ۴.

توی اون چند روز خیلی بیرون رفتیم همه جا برای خرید بچه ها رو بردیم. از تیراژه و هایپر استار گرفته تا بازار و سلسبیل و آریا شهر. اون روزا خیلی فعال بودم و خیلی پیاده روی کردم. حالم خوب بود ولی روز جمعه صبح قبل از اینکه راه بیفتیم توی خونه خیلی بی حال بودم و کمرم درد می کرد

 جمعه شب  بعد از رسوندن بچه ها و جمیله به خونشون لاهیجان. توی راه بودیم که بریم خونه مامان اینا . عادل رفت به پیشنهاد من یه بیبی چک گرفت. اون شب نخواستم امتحان کنم ولی فردا صبحش رفتم دستشویی. زمانی که منتظر بودم تا علامتش مشخص بشه نگاش نمی کردم. ولی بعدش یه دید زدم و دیدم بله دو تا خط روش افتاده البته یکیش یک کم کمرنگتر بود ولی بودنت رو برام حسابی ثابت کرد.

دیگه شکی نداشتم. رفتم بیرون به نوعی احساس خلاء می کردم. نمی دونستم چه احساسی دارم شایدم شوکه شده بودم ولی خیلی آروم بودم. بعد عادل رو صدا کردم. نشونه تو رو بردم بهش نشون دادم به نظرم اونم همین حال من رو پیدا کرد. نمی دونم چرا با اینکه هر دومون می دونستیم که طبق برنامه خودمون باید هینجوری هم بشه ولی خوب ...

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به رز ووشه می باشد