بالاخره عكس
اين دفعه ديركردم و خيلي چيزا براي گفتن دارم .حالا بريم كه از اول شروع كنيم: همون روز 17 مرداد كه از ساختمون سي تير دوباره برگشتيم ساختمون آزادي ، حدود 12 ظهر عادل رفت ميدان آزادي دنبال بابا و مامان كه با آژانس از شمال رسيده بودن و بعدش هم اومدن دم اداره من هم سوار شدم و مستقيم رفتيم بيمارستان پيامبران و مامان رو بستري كرديم. بيچاره حالش خيلي بد بود و متاسفانه هنوز هم آنچنان تغييري نكرده ... تا روز 26 مرداد يعني 8 روز من هم به عنوان همراه با مامان توي بيمارستان بوديم و بعدش مرخص شد روز 29 تو رو گذاشتيم خونه مامان بزرگ و رفتيم رسونديمشون شمال و شبش هم برگشتيم . اول شهريور چكاب ماهانه پيش دكترت ( دكتر تهراني): وزن : 10.400 ...
نویسنده :
لیلی
11:41