رستانرستان، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 14 روز سن داره

رز ووشه

سلام بابایی

1393/5/18 16:59
نویسنده : لیلی
432 بازدید
اشتراک گذاری

زیاد وقت ندارم و ساعت 5 عصره و من یه روز خیلی پرکاری رو تو اداره داشتم .. واقعا خسته شدم البته الان یه مدته که وضع کارم تو اداره به همین منواله و من هر روز دارم 6 و 7 از اداره در میام....

تو دیگه قشنگ همه حرفا رو تکرار میکنی و حواست خیلی جمعه پریشب که از خونه مامان بزرگ برمی گشتیم تو راه یه ساندویچی دیدی و گفتی رستان گشنه ... ساندویچ و نوشابه و سس ما هم برات خریدیم وبا عادل خوردین درحالیکه همن شب من ساعت حدود 9 رسیده بودم خونه دیدم مامان بزرگ اره بهت غذا میده(مرغ و رشته پلو) البته مرغ خالی رو داشت بهت میداد چون معمولا اصلا برنج نمی خوری ولی مرغ خالی رو امکان داره یه کم بیشتر بخوری و 3 یا 4 قاشق با هزار ادا خوردی و بعد گفتی بسه ممنون و بقیه رو از دهنت ریختی بیرون ... من نمی دونم عسلم ...اینقدر باحال اینا رو میگی که خدا می دونه ... همه قربون دقت می رن .... حواست خیلی جمعه انگلیسی رو خیلی دوست داری 4 تا میوه موز. سیب. پرتقال و هلو رو خیلی راحت انگلیسیش رو یاد گرفتی و من میبینم که که وقتایی برای خودت تکرار میکنی ...

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به رز ووشه می باشد