رستانرستان، تا این لحظه: 12 سال و 4 ماه و 23 روز سن داره

رز ووشه

علس

1393/2/15 15:25
نویسنده : لیلی
512 بازدید
اشتراک گذاری

علس سلام.

عید که رفته بودیم شمال من در واقع ماموریت اداری داشتم که به عنوان بازرس ویژه از ستاد خدمات سفر استان های قزوین، گیلان و اردبیل بازدید کنم. که یه روز صبح فکر کنم 6 فروردین من و تو عادل پاشدیم از لاهیجان راه افتادیم جاده حیران و اردبیل که اونجا اومدن دنبالمون و صاف بردن هتل قهوه سویی سرعین

خلاصه فرداش اومدن هتل دنبال منو رفتیم بازدید تو هم موندی با عادل هتل و بیرون رفتی بازی کردی.

ظهر رفتیم اردبیل و اونجا هم کارام انجام دادم و بعد از ناهار تو رستوران شاه عباسی که دعوتمون کرده بودن راه افتادیم سمت لاهیجان.

بهم یه شونه عسل داده بودن و وقتی رفتیم شمال تو دایم ازش می خوردی خالی خالی دوست داشتی . یه مقدارش رو هم که آوردیم تهران بازم اینجا می خوردی خالی یا با نون و وقتی که گفتم به این می گن عسل فوری گفتی علس و حالا هم می گی علس و خیلی بلایی.

زهرا بهت یاد داده بود که هروقت ازت می پرسید ناز کی هستی؟ عسل کی هستی؟جگر کی هستی؟ و...

اکثرا می گفتی عمه و بعضی وقتا مامان یا بابا یا عادی ولی الان خدارو شکر اکثرا می گی لی لی و من تازه یک ماهه به این افتخار نایل شدم. البته اخیرا باهام بهتری و احساس وابستگی بیشتری بهم نشون می دی و می چسبی بهم و من خیلی راضی ترم از این کارات و شبا توی پارکینگ تو توی ماشین می مونی و از من دالی می خوای یعنی من می رم و پشت ستون و در آساسانسور قائم می شم و تو که تو بغل عادل داری می آیی دالی بازی می کنم و تو خیلی ذوق می کنی ...

امروز عادل پرشیا نوک مدادی که دیروز خریده بود  رو برد تعویض پلاک و کارش رو انجام داد .... پراید رو هم که فروختیم به هادی

حالا که دوباره این قدر دیر اومدم  می بینم که دوباره مجبورم به ترتیب بعضی وقایع رو برات شرح بدم:

1- روز 28 اسفند ابلاغ رییس اداره مدیریت عملکرد رو رسما برام زدن و با تمام مشکلاتی که از آدمای دور و بر نصیب می شه خلاصه با موفقیت به سراغ سال جدید رفتم.

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به رز ووشه می باشد