رستانرستان، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 14 روز سن داره

رز ووشه

بوت

1392/7/21 12:46
نویسنده : لیلی
388 بازدید
اشتراک گذاری

عسل پسر من تو خیلی باحالی

من امروز حدود 8:15 از خونه دراومدم سمت اداره.  عادل رفته بود دوش بگیره و تو خواب بودی . بعضی وقتا اگه عجله داشته باشم زودتر می رم و مهدی میاد دنبال شما . به هر حال برنامه تو و ما این جوریاست که:

 حدود ساعت 8 توی خواب درخواست شیر می کنی و بهت میدیم و بعد یا دوتایی و یا عادل با مهدی می برنت خونه مامان بزرگ .اونجا چند حالت داره یا می خوابی تا حدود 11 (کم پیش می یاد) یا بیدار میشی اگه با کارتون راضی شدی که دوباره ادامه می دی یا می خوابی یا می ری بازی میکنی و یا اینکه هیچ رقمه نمی ذاری عادل بره حتی تا ساعت 10 هم شده نگهش داری.

الان زنگ زدم به عادل گفت رفتی اونجا دوباره شیر خواستی برات درست کرده آورده جنابعالی با دستت هول دادی پرت کردی و بعدش از همون حالت نیمه خواب مستقیم دوان دوان رفتی توپت رو پیدا کردی و وادارش کردی باهات توپ بازی کنه .

همیشه توپ بهترین اسباب بازی تو هستش و هرشب که می چسبی به بابابزرگ و دد کنان می ری بیرون انتظار می ره با یه توپ یا حداقل بادکنک(که مثل توپ شوتش می کنی) برگردی و بعدش همه رو به صف می کنی نصف این طرف سالن نصف اونطرف که همه وادار شن باهات توپ بازی کنن.

به هر چیز گردی از یه مهره کوچولو گرفته تا گوجه فرنگی و هندونه می گی بوت(همون توپ) و سعی در شوت کردنشون داری.

توی پرتاب دیسک هم مهارت زیادی داری چون هر چی رو نخوای مثل شیشه شیر یا لیوان رو که بعد از خوردن پرت می کنی و همه باید سرشون رو بدزدند تا تو با پرتابت اونا رو ناکار نکنی.

چند وقت پیش بابابزرگت رفته بود از مولوی 8 تا تخم کبوتر خریده بود 10 هزار تومن تازه نصفش هم خراب بود و مثل اینکه برات نیمرو کردن یه سری 2 تا خوردی .یعنی در واقع می خوام بگم که برای حرف نزدنت نگران بودن .البته من که این چیزارو به هیچ وجه قبول ندارم ولی تا موقعی که آسیبی برات نداشته باشه زیاد چیزی نمی گم . به هر حال  اونا معتقد هستن توی همین ماه اخیر بعد از خوردن اونا دیگه برای گفتن چیزی به لکنت نمی افتی و به اصطلاح حرص نمی خوری و راحت تر حرف می زنی. یه جورایی اینطوری هم هست بهتر شدی و سعی می کنی بعضی از کلمات دیگه رو هم بگی مثل گوشی یا گوشت یا مال منه یا گت (ترکی که مامان بزرگ یادت داده) و ...

راستی یه روز تو بهمن ماه پارسال بود که سازمان جشنواره کوچ عشایر رو برگزار می کرد .اون روز عشایر همه استانها به صورت نمادین از میدون ونک تا نمایشگاه بین المللی کوچ می کردن و جشن بود و من گفته بودم عادل تو رو به همراه زهرا برای دیدن حیوونات بیاره و اون روز بود که برای اولین بار بوس کردی و تا اون موقع حدود یه ماه بود که فقط بلد بودی بوس بفرستی .

حالا که دیگه هیچی دیگه،  زهرا برای دادن هرچیزی به تو ازت بوس میگیره و تو هم اگه خودکار یا کتابش رو بخوای که بهت نده خودت رو بهش می چسبونی و با بوس و ناز و ادا وادارش می کنی که بهت بده.

پنجشنبه پیش داشتی با شیشه شیرت چای می خوردی (که جدیدا مورد علاقت قرار گرفته) و چای پرید توی گلوت و دیدم که خودت داری پشتت می زنی و ادای ما رو در میاری ...

وروجک ناز مامانی

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به رز ووشه می باشد