رستانرستان، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 20 روز سن داره

رز ووشه

اولين شكستن

1391/4/27 13:15
نویسنده : لیلی
302 بازدید
اشتراک گذاری

پسر شيطون كوچولو ... اين چه كاري بود كردي ... امروز صبح عادل كه مي خواست مانتوي منو اتو كنه به من كه توي آشپزخونه بودم و داشتم سبد وسايل شيرت(فلاسك و شيشه شير و شيرخشك و...) جنابعالي رو آماده مي كردم گفت كه يه كم آب بيارم بريزه تو اتو و من هم براش بردم و برگشتم توي آشپزخونه كه يه صداي بو بو م  بومي اومد  و شترق بعدش توي 3 ثانيه اومدم ديدم شما بين خورده شيشه ها نشستي داري با چشاي خوشگلت دقيق نگاه مي كني و خوشحالي كه يه كار مهم كردي كه صدا هم داشت ... بله نمي دونم چطري ليوان رو زدي به سنگ كف اتاق كه اونطوري شكسته بود و خدا رحم كرد... لوس شيطونم اينم از اولين دست گل شما اونم توي خونه جديد...

شب چهارشنبه پيش خونه مامان بزرگ خوابيده بوديم كه حدود ساعت 4 صبح نمي دونم چرا من و عادل هردومون بيدار شديم و ديديم تو سر جات كه بغل من و انتهاي اتاق بود نيستي بلكه آقا بيدار شده بودي و رفته بودي اونطرف اتاق زير پاي عادل نشسته بودي و با چشاي درشتت به ما نگاه مي كردي ...

ديگه چي بگم ... يه غذاي جديد پيدا كردم كه فعلا بهت مزه داده و برعكس غذاهاي قبلي يه كم داري مي خوري ... ماهيچه رو با يه كم پياز خورد شده پختيم و توش برنج ريختيم تا با هم بپزن و جا بيفتن بعدش يه مقدار خيلي كم نمك (تا حالا از نمك استفاده نمي كردم توي غذات هرچند به زرده تخم مرغت كره و نمك هم زدم نخوردي) و وقتي هم غذات رو ميكشيم توي ظرفت يه مقدار هم ماست سون بهش اضافه كردم و در كمال ناباوري ديدم كه داري خوب مي خوري . خلاصه الان 2 روزه كه جواب داده و امروز مي خوام با سينه مرغ برات درست كنم.

هنوز برنامه اينه كه من بعدازظهر ميرم اول ماشين رو از عادل ميگيرم و ميرم تا ساعت حدود 12 شب و بعد از شام خونه مامان بزرگيم و بعد ميريم خونه خودمون مي خوابيم.الان 3 شبه كه مي ريم خونه جديدمون مي خوابيم البته هنوز گاز نداريم و آسانسور هم راه نيوفتاده. برات توي فلاسك و يه شيشه شير زرد دسته دار كه روش عكس يه خرس داره كه قبلا از شمال برات گرفتم و تو هيچ وقت جديش نگرفتي و فكر ميكني اسباب بازيه برات آبجوش مي بريم و ديگه هيچي ديگه تموم تلاشمون رو ميكنيم كه بخوابونيمت. اونجا براي اينكه اونا ساعت 11 شب شام مي خورن تو هم عادت كردي  ساعت 1:30 يا حتي 2:30 مي خوابي و يك يا دوبار هم شب بيدار مي شي يه كم گريه ميكني تا شير بخوري و بخوابي و دوباره مي خوابي تا ساعت 10:30 يا 11 يعني برنامه اي كه من دوست ندارم تا وقتي خونه خودمون بوديم ساعت حدود 12 مي خوابيديم و ساعت 8:30 بيدار مي شديم و خوب بود . حالا مي خوام دوباره برنامه رو به حالت قبل برگردونم ... 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به رز ووشه می باشد